بعضی از مامان ها، خیلی مامان ترند...

بعضی مامان ها 

همبن چهار حرفِ ساده یِ "میم" و"الف"و "دال" و "ر"وقتی به همین ترتیب کنارِ هم می نشینند، کائنات را وا می دارند تا به احترامِ موجودی محترم و ارزشمند تمام قَــــــــــــد قیام کند و ساکت بماند 

مامان ها بی تعلق به نژاد و فرهنگ و سواد و خیلی موارد دیگر ، بسیارشبیه همند، با فرسنگ ها فاصله روزهایِ مادرانه یِ مشابه را تجربه می کنند و حسّ هایی شکلِ هم را از سر می گذراند  خیلی از خانم ها؛ مامان به دنیا می آیند، ِبا یک غریزه یِ ارزشمندِ خدادادی؛  از همان سال هایِ اوِّل، مامانِ عروسک هایشان می شوند و برایِ همه یِ کوچک ترهایِ موجود در خانه و خانواده و همسایه مشقِ مادرانگی می کنند 

یاد می گیرند بیشتر وقـت ها سیر باشند؛ کم تر بخوابند و طعمِ خیلی چیزها را نپسندند و به شماری از خوردنی ها هم حساسیت داشته باشند، خوب یاد می گیرند لباس هایِ قدیمیشان را بیشتر دوست داشته باشند و همیشه برایِ روزهایِ مبادایِ بچه هایشان آمادگی داشته باشند، 

ار همه مهم تر یاد می گیرند، بی توقع ببخشند و ببخشند و ببخشند  امـــــــــــّا، امـــــــــــّا، 

بعضی از مامان ها، خیلی مامان ترند، حتّی اگر هیچ گاه به مددِ تکنولوژی، خطّ ِ دوّمِ کمرنگ را در خانه ندیده باشند، 

هیچوقت تمامِ شب را با رازِ مادر شدنشان به صبح نرسانده باشند و مژدگانی بابا شدن را با یک لنگه جورابِ بچگانه به همراه جوابِ مثبتِ آزمایش برای بابایِ بچه پیک نکرده باشند 

شاید هیچ وقت شنیدنِ صدایِ قلبِ جنینِ هشت هفته ای خود را رویِ تختِ سونوگرافی تجربه نکنند، شاید مفهومِ اولین تکان هایِ یکی از جنسِ خودشان را در درونِ خودشان لمس نکنند ، 

حتی اگر برایِ بچه یِ خودشان وقتی جنسیتش را نمی دانند لباس هایی با رنگِ خنثی نخرند و تشخیصِ جنسیتِ نخودشان، مغایرِ همه یِ خواب هایشان تعبیر نشود،

  شاید هیچ وقت منتظر تولدش ننشینند و درگیر دل دردهایِ شبانه اش نشوند؛ 

امّا ، امّا خیلی مامان ترند 

حتماً خیلی مامان ترند وقتی کنارِ مردانگی همسرشان که هیچ وقت بابا نمی شود، با رضایت می مانند و هیچ وقت مامان نمی شوند 

وقتی همیشه هر دو دستشان رو به بیکرانِ الهی است و به معنایِ واقعی کلمه مُسلمند، تسلیمِ تسلیم  وقتی ردّ ِ ناشکری در هیچ جایِ حرف ها و زندگیشان به چشم نمی خورد و آرامششان از جنسی دیگر است 

وقتی داوطلبانه مامانِ مهربانِ بچه ای می شوند که هیچ گاه طعمِ نابِ مادر را تجربه نکرده است و با تمام وجود برایش مادرانگی می کنند 

وقتی خصلت هایِ مادرانه در همه ی رفتارهایشان به وضوح پیدا است و آدم ناخواسته ،با ایمان و اطمینان قبلِ از اسمشان همین چهار حرفِ دوست داشتنی را برایِ همیشه می گذارد 

بعضی مامان ها، هیچ وقت ازدواج نمی کنند؛ به هزار دلیلی که خیلی هم محترم است؛ بی همسر زندگی را سر می کنند و مامانِ مامان و بابایشان می شوند، مامانِ خواهرِ و برادرِ معلولشان می مانند 

بعضی ها خانم ها خیلی مامانند 

ایمان دارم بدونِ بچه دار شدن، این همه مامان بودن خیلی خیلی سخت است، مامانِ یکی که بچه ات نباشد و تو این همه مامانش باشی....

اين قلمفرسايي زيبا از دوست بسيار عزيزم اليما مادر يك فندق است.بسيار لذت بردم از خواندنش، با اجازه از اليما جان كه نوشته هايش را بسي دوست ميدارم.پايدار باشي بانوي قلم.