فرشته های آسمانی من

سلام مادران امروز و فردای ایران زمین و البته شاید هم پدرها. راستش من برای پارسا از سه ماهگی کتاب می خوندم و اون خیلی از این کار لذت می برد و البته من بیشتر از اون .از اول اصلا کتاب رو پاره نمیکرد و با دقت به عکس هاش نگاه می کرد یک کتالبخانه کوچک داره و من تا جایی که میتونستم دقت کردم در انتخاب کتاب براش و از راهنمایی دوستان هم استفاده کردم.این امر سبب شد که بتونه به خوبی صحبت کنه و فرهنگ لغت غنی و سرشاری برای گفتگو داشته باشه.و به تازگی علاقه زیادی به نوشتن کلمات پیدا کرده که می خوام هر چه زودتر براش تمرین نوشتن رو از موسسه نابغه کوچک اسمانی بگیرم.   در مورد تلویزیون دیدن پارسا باید بگم که خیلی کنترل شده است و وقت معینی رو اجازه دا...

خیلی خوشحالم که بالاخره پارسای من اینفدر بزرگ شد که تونست بدون گریه و زاری از ارایشگاه بیرون بیاد.هر ترفندی که بلد بودیم پیاده کرده بودیم اما تا به حال موفق نشده بودیم و اون همیشه گریه می کرد.قربونش برم مثل این که این فرشته کوچولوی من واقعا داره بزرگ میشه. امیدوارم که شما مثل من این مشکل رو نداشته باشید.  البته به نظر خوشحال نمیاد ها اما خوب همینم غنیمته   ...

اینم دو تا پسر کتابخوان گل من که همه زندگی من و باباش هستند و بینهایت دوستشون داریم. و البته شازده کوچولویی که تازه داره با کتاب اشنا می شه و یاد میگیره که کتابش رو نخوره. دیروز دندون پنجم پسرم هم در اومد و کلی ما رو خوشحال کرد.اولین دندونش رو توی هشت ماه و سه هفته که بود در اورد و از ده ماه و نیمی هم راه افتاده و حالا تا حد زیادی حرفه ای شده و دنیای ما رو هر روز یک رنگ تازه میزنه با ابتکارات و خلافیت هاش.مامان فداش شه. ...

دوستان عزیز سلام خیلی خوشحالم که بالاحره فرصت کردم تا یک وبلاگ برای پسران عزیزم باز کنم و بتونم خاطرات و فعالیت هاشون رو ثبت کنم.امیدوارم بتونم مطالب مفیدی در اختیارتون بذارم.